ماجراهای این ماه وشیرینی کاریات
سلام دختر خوشگلم
دیر اومدم ولی یه عالمه صحبت دارم
دخترم داری ماشالله روز به روز بزرگتر و عاقل تر میشی از کارات بگم که بیشتر میخندی و دلبری میکنی و باهام حرف میزنی
مامان و باباجونو شناختیو هر جا میرم سرتو برمیگردونی و با نگاه دنبالم میکنی و همش میخوای بغلم باشیو
و حسابی منو از کارو زندگی انداختی همش تو رو بغل دارم و راه میبرمت
. گاهی وقتا باید راه برمو بهت شیر بدم
اخه مامان جون چرا اینقدر بغلی شدی
میدونم همش این بابا حسینته اون این کارو کرد تو رو بغلی کرد گاهی وقتا دستام درد میگیره و خواب میره از بس رو دستمی
تو بغلم میخوابیو همین که میخوام بزارمت تو گهوارت شروع میکنی به جیغ زددن و روز از نو روزی از نو
گاهیم با کمدت و عروسکات بازی میکنی و حرف میزنی و میخندی گاهی وقتام نمیدونم بهت چی میگن که بد اخلاق میشیو باهاشون دعوا میکنی
هر وقت اهنگ میزارم با پاهات بازی میکنی و دستاتو همش بازو بسته میکنی
ای دختر قرتی و رقاص من
خلاصه
اب دهنتم خیلی زیاد شده و همش لباساتو تف مالی میکنی و مامانی در روز اگه یه بار لباساتو عوض میکردم حالا مجبور شدم 2 بار عوض کنم
هوا گرم شده پیش بند نمیخواستم ببندم ولی حالا دیگه مجبورم شبانه روز برات پیش بند ببندم .
و دیگه بگم خیلی ناز و خوشگل شدی و البته جیغ جیغو زور گو همه اینارو دوست دارم
دخترم ایشالله همیشه سلامت باشیو همیشه شیطنت کنی
دوست داریم
بعدا عکسای خوشگلتو میزارم