قول مامان
وای خدای بزرگ شکرت من شاید واقعا مادر بدی هستم نمیدونم امروز دختر خوشگلمو .. .وای یاد اون صحنه میوفتم گریم میگیره... ناخنای دستم بلند فقط به خاطر اینکه ناخن بلند دستمو قشنگ میکنه و اصلا به فکر فرشته کوچولوم نبودم که نکنه خدای ناکرده ناخنای بلند من اذیتش کنه وقتی بغلم بود سرش که هنوز کنترول کردنش براش سخته رو به سمت دستم پرت کرد ووووووو وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نزدیک بود ناخنم تو چشمش بره خدایا شکرت که همیشه مراقب دخترمی از بس گریه کرد لحظه اول که سیاه و کبود شد نفسش به سختی بالا اومد خدایا شکرت مامان جون آفاقم حرفم با توئه ببخش مامان جونو .کمی بی عقلی کردمو و میدو...
نویسنده :
افسانه
2:17