هوس هندونه
سلام یکی یدونه مامان و بابا
خوبی عشقم
میخوام برات از چند روز پیش بگم که مامان و کلی ذوق زده کردی.
چند روز پیش همش بوی هندونه به دماغم میخورد تو حیاط میرفتم بوی هندونه میومد تو اتاقم بوی هندونه میومد بابا جون سر کار بود بهش زنگ زدم و گفتم داری میای خونه برام هندونه بخر. وقتی اومد خونه یه هندونه بزرگ خریده بود . راستی اونروز تو خیلی اروم بودی هر از گاهی یه تکون کوچولو میخوردی انگار کل روزو تو دل مامان خوابیده باشی. (( تازگیا تنبل شدیووووووو مثل مامان جون ))
منم تا هندونه رو دیدم سریع خواستم ببرمش و بخورم . خودم اصلا دلم هندونه نمیخواست ولی نمیدونم چم شده بود همش بوی هندونه میومد . همین که هندونه رو از وسط نصف کردم بوی هندونه که بیرون اومد
قربونت بشم همچین خودتو قلمبه کردی که نگو انگار میخواستی از دلم بیای بیرون همین که یه قاچ کوچولو ازش خودم قربون اون قد و بالات برمممممم
جشنی تو دلم به پا کردی که خودم از تعجب مونده بودم همچنان تکون میخوردی معلوم شد تو هندونه هوس کرده بودی.
فدات شم فهمیدم هندونه خیلی دوست داری
بوووووووووس یه عالمه به دختر گلم