آفاق آفاق ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

زندگی دوباره مامان و بابا

مادر ツ

1392/11/13 22:33
نویسنده : افسانه
132 بازدید
اشتراک گذاری
مادر ツ
 
گفتم مادر!
گفت: جانم
گفتم درد دارم!
گفت: بجانم
گفتم خسته ام!
گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام!
گفت : بخور از سهمِ نانم 
گفتم کجا بخوابم!
گفت: روی چشمانم


اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...!
همیشه از درد گفتم و از رنج ...!گریه

به سلامتی مادر ها ♥♥

چون : دیوارش از همه کوتاهتره!
چون : بخاطر ما اندام خوشکلش بهم خورد!
چون : هیچوقت نگفت من همیشه گفت بچه هام...
چون : از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته
چون : زندگی که همراه با شادی و امید و مهربونی بهمون میده
چون :همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت
چون :هیچوقت خستگیشو به رخمون نمیکشه و ازش گلایه ای نمیکنه! قلب
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهربون
14 بهمن 92 0:21
افسانه خیلی قشنگن دختر اشکمو در آوردی اگه نی نی دار بشم و نی نیم دختر بشه میام و مطالبت رو میدزدم میبرم تو وبلاگ خودم !! انشالله آفاق جونم زودی بیاد وعشق مامانش رو ببینه و کیف کنه زیر سایه پدرومادرش بزرگ شه وخوشبختیشو ببینی