آفاق آفاق ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

زندگی دوباره مامان و بابا

جنسیت نینی نازم

سلام عزیز مامان سلام گل مامان سلام نفس مامان سلام دختر مامان سلام عشق مامان   دخترم امروز با بابایی برا دیدنت رفتیم سونو آقای دکتر تو رو به منو بابایی نشون داد و گفت خدا یه دختر ناز و خوشگل و سلامت بهتون داده. بابایی همونجا گفت خداروشکر باباجونت گفت میدونستم دخترههههههههه خیلی خوشحالم نمیتونم از حالم برات بگم فقط یه  حس قشنگ رو میتونم بگم یه حسی که تازه احساس مادر بودن میکنم یه حسی که پر از افتخارههههههه   خدا برای منو بابات حفظت کنه آمین ...
26 شهريور 1392

اشتیاق مامان برا دیدن نفسش

سلام گل مامان خوبی فدات شم نمیدونی چه اشتیاقی دارم برای دوباره دیدنت 22 وقت دکتر دارم ولی چون جمعه س مجبورم 23 این ماه برم وای عزیزم یعنی من 23 باز روی ماه تو رو میخوام ببینم یعنی خودتو به مامان نشون میدی نشون میدی دخترمی یا پسرم   خدایا نینیمو سلامت و سالم تا همیشه نگه دار   برای دیدنت از همین الان ثانیه شماری میکنم نمیدونی چه هیجانی دارم دلم برات تنگ شده بااینکه تو دلمی ولی دیدنت یه چیز دیگس . تا شنبه 23 شهریور خیلی مراقب خودت باش   میبوسمت عشقم ...
21 شهريور 1392

دومین سالگرد ازدواج

  همسفر زندگیم وجود نازنین تو بهانه زیستن است تو زیباترین حضور عاشقانه در زندگی من هستی عاشقانه و بی نهایت دوستت دارم، بیش از آنچه تصور کنی . . . همسر خوبم به ذهنم سپرده ام که غیر از تو به کسی فکر نکنم به چشمانم یاد داده ام که جز تو نبیند وبه قلبم گفته ام جز باصدای تو آرام نگیرد همسر مهربانم و در سالروز ازدواجمان هدیه ام برای تو قلبی است که تا ابد می تپد . . . مهربانم با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست همین که هستی برایم کافیست این را به آسمان بگو تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی وجودت بهترین هدیه است و ر...
21 شهريور 1392

سالگرد ازدواج

سلام گل مامانی   میدونی امروز چه روزیه روز 17 شهریور 1392 روزیه که تو 4 ماهت تموم شده   و البته روز دومین سالگرد ازدواج مامان و بابا   خیلی خوشحالیم که امروز تو بینمون بودیو شادیمونو دوچندان کردی   همیشه برا مامان بابا دعا کن دعا کن همیشه کنار هم باشیم بدون هیچ غصه و غمی دون هیچ دلخوری و ناراحتییی دعا کن همیشه مثل همین امروز عاشق هم باشیمو بمونیم میبوسمت خوشگلم   ...
18 شهريور 1392

خبر خوب برا نینیم

سلام عزیز مامانی خوبی گلم   17 شهریور سالگرد ازدواج منو بابا جونه و البته روزی که تو 16 هفته ت تموم میشه یعنی میشی دقیق 4 ماهه . من یه عالمه برات ذوق کردم. امروز به باباجونت گفتم که 2 روز دیگه 4 ماهت تموم میشه . خوشحال شد گفتم ببین نینیمون داره بزرگ میشه . گفتم حسین جون تو فکر میکنی دختره یا پسر . میدونی چی گفت : گفت دخملی دخمل طلا   احساسش اینو میگه . گفت پیرهن عروس باید بخریم . منم گفتم ایشالله هرچی صلاح باشه صحیح و سالم باشه مهم نیست چیه دختر یا پسر .هردوتاشو من دوست دارم . بابایی هم گفت ایشالله برا منم سلامتیش مهمه ولی نمیدونم چرا حس میکنم دخترهه . تا آخر این ماه نمیدونم جنسیتت تو . امروز دونستن جنسیتت برام...
16 شهريور 1392

دیدارم به عشقم نزدیکه

روزا داره میگذره و گل من روز به روز بزرگتر میشه و هوس من برا دیدینش صدچندان شده دیروز بابایی رفتیم پیش دکتر برام سونو ان تی و آزمایش غربالگری نوشت   گلم نترس قراره 27 مرداد بیام ببینمت انگشتای دستتو بشمارمو به صورت خوشگلت نگاه کنم برا اون روز استرس من خیلی بیشتر از توئه   میدونم حتما از الان داری دورو برتو تمیز کاری میکنی و میخوای خوشگل تر کنی و تا مامان تو رو خوشگل ترین ببینه.   دخترگلم پسر نازم هرچی که تو دل مامانی من نمیدونم مثل مامان دختر ناز شدی یا مثل بابا پسر گل شدی قراره اگه خودتو نشونمون بدی بفهمم به مامانی جونت رفتی یا به بابایی.   برا من اصلا فرق نمیکنه فقط میخوام س...
3 شهريور 1392

صدای قلب نفسم

سلام جوجه مامان   عزیزم قربون اون دستای کوچولوت برم 27 رفتم با خاله یاسی و بابا سونو و خوشگلیاتو دیدم   شب خونه مامان بزرگت خوابیدم تا صبح با خاله یاسی برم سونو ولی وقتی به بابایی زنگ زدم گفت که اونم میخواد بیاد تورو ببینه وایسم تازود زود خودشو برسونه. بابایی مرخصی گرفت و آمد دنبال منو خاله 3 تایی رفتیم . اونجا خیلی منتظر شدیم تا نوبتمون شه بابایی برام آب میوه خرید و برا خودشون نوشابه گرفته بودن ولی باباجون حواسش به تو خیلی زیاد هست نمیزاره مامان چیزای بد بخوره وقتی اسممو خوندن برم تو اتاق نگام به بابایی بود دوست داشت بیاد ولی هیجانش زیاد بود بیرون نشست و با خاله داخل رفتم میدونم داشت برا سلامتیت دعا میکرد . و...
3 شهريور 1392