سومین دیدار با نفسم
سلام عزیز دل مامان فردا روز موعودهههههههههههههههههههههههههههههه
فردا وقت دکتر دارم مطمئنم برام سونو مینویسه .فردا میفهمم چیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
خدایا یعنی بهم چی هدیه کردی ؟دلم برای نینی نازم خیلی تنگ شده فردا میتونم نفسمو ببینم.
خدا کنه بازم صدای قلبشووووووووووو برام بزاره بشنوم.
نفسم شاید فردا بابایی باهام بیاد داخل اتاق و اندام کوچیکتو تو مانیتور نگاه کنه .اگه بابایی هم صدای نفس کشیدناتو بشنوه اون وقت بیشتر از الان عاشقت میشه .تو سه ماهگی که رفتیم سونو فهمیدم که عاشقته . بابایی تنها مردی بود که اومده بود. همه مامانا تنها بودن یا همراهشون کس دیگه ای بود اما همراه من جز خاله یاسی بابات هم بود. و من افتخار میکنم به اینکه بابات چقدر به ما اهمیت میده و دوستمون داره .
انشالله فردا بابا میبیندت. عزیزم خیلی مرتب شو اگه هنوز کوچولوی مامانی بزرگ بابا شووووووو.
یه عالمه مامانو بابا عاشقت هستیم . یه عالمه دوست داریم و تو هم یه عالم مواظب خودت باش. و یه عالمه مامان و باباتو خوشحال کن .