تکون خوردن افاق
سلام دختر گلم
خداروشکر که خوبی امروز مامانو 5 صبح از خواب بیدار کردی خونه مامان بزرگت لالا بودم که با لگد تو از خواب بیدار شدم
دیگه نتونستم بخوابم تو هم همش برای مامان دلبری میکردی
همچنان خودتو کش و قوس میدادی که وقتی به شکمم نگاه کردم دیدم شکمم اندازه پات زده بیرون مثل کوه شده بود
انقدر ذوق کردم برات که خدا میدونه
خدا تو رو برای منو بابا حفظ کنه
وقتی کار امروزتو برا بابا حسین تعریف کردم همچنان به دل مامان نگاه میکرد منتظر بود تا تکون بخوری و ببینه .
اما تو خیلی زبل تر از اونی. اصلا تکون نخوردی .گفتم ببین دخترم لالا کرده وقتی من بخوام بخوابم حتما بیدار میشه .
همونم شد الان که شبه و وقت استراحت مامانه تو بیدار شدیوووو همش داری میرقصییی
گلم حیف که بابا جون شب کاره واگرنه حتما کلی برات ذوق میکرد
خدایا شکرت که مهر مادرونرو تو دل من و عشق پدرونرو تو دل حسین گذاشتی
شکرت خدا
همیشه مواظب دخترمون باش